مانی عزیز تر از جانممانی عزیز تر از جانم، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

برای مرد فردا............مانی

اولین پیرایش موهام

اولین بار مامانم موهامو پیرایش کرد دقیقا وقتی که یکسال و شونزده روزم بود.اولش قرار بود برم آرایشگاه ولی از اونجایی که یه جا بند نمی شم تصمیم بر این شد که وقتی خوابیدم تو خونه مامانی موهامو کوتاه کنه همه میگن کمی تغییر کردم وقتی موهام کوتاه شد این روزا دوس دارم یه جایی پیدا کنم تا بتونم قایم بشم بعد اینطوری می ترسونی ما رو اینجا هم خیلی جدی تصمیم داشتی موهای آقا خروسه رو شونه کنی اینجا هم می خواستی تی وی تماشا کنی هم حواست بود که آقا خروسه از دستت در نره این شد که دمش رو سفت گرفتی تا فکر فرار به سرش نزنه ...
30 دی 1391

آخ جون آش کدو حلوایی

مامانم تازه این آش رو یادگرفته از مامان جونم یه میان وعده ی مقوی برای کوچولو ها از اونجایی که درست کردن این آش خیلی ساده است و در ضمن خیلی خوشمزه و مقویه تصمیم گرفتم دستور پختش رو بزارم تا مامانای گل برای کوچولوهای عزیزشون درست کنن: مانی من که عاشقشه... کمی برنج که بهتره نیم دونه باشه رو با کمی کدو که از قبل پوستش رو گرفتیم با آب می ذاریم رو گاز تا هم کدو و هم برنج بپزه و اون موقع کمی شکر برای شیرین کردنش و کمی هم شیر بهش اضافه می کنیم و میزاریم تا چندتا جوش بزنه و به خورد هم بره و به همین سادگی یه میان وعده ی لذیذ برای کوچولوتون والبته خودتون دارید امیدوارم دوستش داشته باشید نوش جون همه ی کوچولو های عزیز ...
26 دی 1391

پنجمین و ششمین دندون من

  بلاخره بعد مدتی  دندون پنجم و ششم هم در اومد البته تو یکسالگیم هنوز چهار دندونه بودم شمال که بودیم این دوتا دندونام در اومد مبارک باشه دندونات عسلم راستی امروز تولد دایی جون کمیل هست دایی جونم تولدت مبارک ...
24 دی 1391

بازم مسافرت شمال...

دو روز بعد تولدت رفتیم شمال آخه بابایی باید به یه دوره ی آموزشی میرفت که تو شمال برگذار میشد به مدت یه هفته که وسط دوتا تعطیلی بود ماهم فرصت رو غنیمت شمردیم و رفتیم شمال خونه ی مامان جون تو این مدت که اونجا بودیم همش به مامان جون میچسبیدی و من حسابی استراحت کردم عاشق پیشی هستی که تو حیاط مامان جون ایناست,وقتی که مامان جون بردتت پیشی رو از نزدیک ببینی شما یهو با کلی هیجان به سمت پیشی رفتی و به پشتش چنگ انداختی و پیشی به اون بزرگی رو گرفتی پیشیه بدجوری غافل گیر شد اصلا به مغزش هم خطور نمی کرد که شما این حرکت رو بزنی... خوشحالم که از حیوونا نمی ترسی,ناراحتم که پیشیه ترسید...حیوونی... وقتی میریم شمال با دیدن همین چیزا خیلی ذوق زده ...
23 دی 1391

تشکر

یه تشکر ویژه از همه بابت پیام تبریکشون مرسی خاله جونی ها که تولدم رو تبریک گفتین همه تونو دوست دارم می بوسمتون
16 دی 1391

خیلی خوشحالیم که بگیم مانی جونی یکساله شد

و................ مانی جون ,تولد  یکسالگیت مبارک مانی نازنینم,دستات ظریف و کوچک لپات مثله بادکنک,تولدت مبارک پارسال نبودی اصلا,امسال شدی یه ساله چندتا بهارو دیدی؟؟؟ چقدر گلا رو چیدی؟؟؟  بفرمایید ادامه مطلب: تولد مانی جون به روایت تصویر: قبل ورود مهمونای عزیز لباسای بدو تولدت هم خیلی خاطره انگیز بود اصلا باورم نمیشه من مادر پسر خوشگلی مثله شما شدم این عکسای خوشگلته برای مهمونا اینم عکس کیکته عزیزم اینم کادوی مامانی و بابایی برای خوشگل ترین پسر دنیا امیدواریم دوستش داشته باشی وقتی که سوارش میشی صورتت این شکلی میشه اینم پسرم با کلاه تو...
12 دی 1391

فقط 2 روز دیگه....تا تولدت

دو روز دیگه دقیقا میشی یکساله این روزا که اسم قشنگت رو برای یه سری از برنامه ها فرستادم همش با کلی ذوق و شوق نوشتم : مانی یکساله از تهران وای چه حس خوبیه بزرگ شدنت پسرم... اولش قرار نبود برای تولدت مهمونی بدیم آخه تو ماه صفره...ولی خاله جون مامانی و خاله جون زهرا وبقیه گفتن که میان تولدت خونمون و مامان جون(مامان من)الان تو راهه داره از شمال میاد تا تولدت اینجا باشه و این یکی مامان جون هم که حتما میاد تا تولدت کنار هم باشیم البته عمه ها و عمو جون هم هستند که بخاطر کمبود جا شاید مجبور شیم دوبار تولد بگیریم.حالا امشب معلوم میشه چی کار باید بکنیم.اگه دست من بود میگفتم همه بیان درو هم باشیم اینجوری خیلی بیشتر حال میکنم. چیزی که قطعی ا...
9 دی 1391

یلدا بلندترین شب سال

شب یلدا یا چله بلندترین شب سال در نیمکره ی شمالی است.این شب به زمان بین غروب آفتاب 30 آذر تا طلوع آفتاب در اول ماه دی اطلاغ میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام این شب را جشن میگیرند.این شب در نیمکره ی شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود. خانواده ها در این شب دور هم جمع میشوند و به خواندن حافظ و خوردن تنقلات و بخصوص انار و هندوانه می پردازند.والبته شب را پای صحبت هاو داستان های بزرگترها به صبح میرسانند. پیش پیش یلدا مبارک مانی جون این اولین یلدایی که کنارمون تجربه می کنی   ...
7 دی 1391
1